حق انتخاب؛ از جهل تا انکار

حق انتخاب؛ از جهل تا انکار

حق انتخاب
هفته گذشته عمل هام تحقق دادن به خواسته های متفاوت بود؛ مردمان متفاوت و ایده های متفاوت
یکی از کوچکی سینه شکایت داشت؛ اونها رو بزرگ کرد.
یکی از سنگینی سینه شکایت داشت؛ اونها رو کوچک کرد.
یکی سرطان پستان داشت و میشد سینه شو حفظ کرد ولی ماستکتومی کرد.
یکی میخواست تغییر جنسیت بده؛ سینه هاشو برداشت.
ومن تلاش در عدم قضاوت افزاد و پذیرش هر ایده و انتخاب...
تا اینکه امشب؛ زنی میانسال با زخمی بسیار ناجور و توموری که بصورت قارچهای بزرگ از سینه بیرون زده بود و بشدت خونریزی میکرد مراجعه کرد؛ خودش ادعا داشت که دوهفته پیش بفلت چکیدن روغن از ماهیتابه کمی سوخته و اینطوری شده!!!!! توموری که تمام سینه رو گرفته و از سینه بیرون زده؛ زخم بشدت خونریزی میکرد؛ اصرار کردم برایش امبولانس بگیرم و برای کنترل خونریزی اورا به بیمارستان بفرستم ؛ رنگ پریده بود و حتی فکر میکردم تا رسیدن به بیمارستان به شوک میرود؛ خیلی خونسرد گفت لازم نیست پسرم می اید خودش مرا میبرد!!! از ما اصراز و از او انکار...
اینقدر عصبانی شده بودم که نمیدانستم باید چه بگویم
میخواستم قضاوتگر نباشم اما این حجم از ناآگاهی و جهل و خودکشی در اثر عللی که حتما مسخرا بودند نمیتوانست جلوی خشمم را بگیرد؛ بیمار و همسرش چنان با خونسردی جواب نه میدادند که گویی داری به انها چیزی تعارف میکنی و انها مودبانه رد میکنند؛ اصلا انگار نه انگار که داستان بر سر زنده ماندن و مردن بود.
بیدار کردن یک ادم خواب اسان است؛ اما بیدار کردن کسی که خودش را به خواب زده غیر ممکن...